تذکر دختر سعید حدادیان به پدرش
تاريخ : 12 / 9 / 1391برچسب:دختر حدادیان,سعید,حدادیان,عقاب نیوز, | 7:0 بعد از ظهر | نویسنده : محمدرضا

پایگاه خبری عقاب نیوز :

به گزارش مشرق، سعید حدادیان  از مداحان باسابقه کشور است که نواهای ماندگاری را از خود به یادگار گذاشته است.  وی به همراه دو پسر و دامادش مهمان برنامه تلویزیونی زنده باد زندگی شبکه دو سیما بودند و گفتگویی متفاوت با مجری این برنامه داشتند. آنچه می خوانید  گزیده ای از اظهارات حدادیان در این برنامه تلویزیونی است.
 
این مداح اهل بیت در این برنامه تلویزیونی گفت: سعید حدادیان هم می تواند مثل دیگران در سیاست دخالت کند و درباره آن نظر دهد. اگر افراط و تفریطی از من سر بزند حتما معذرت خواهی خواهم کرد و شجاعت این کار را هم دارم.
 
وی با اشاره به لزوم بهره گیری مادحین از منابر علما گفت: دستگاه روضه سیدالشهدا دانشگاهی است برای خودسازی. ما در ایام محرم و سایر مناسبت های مذهبی سال، در کلاس علمای حوزه علمیه بزرگ می شویم و پای منبر آنهاست که راه خود را می شناسیم.
 
حدادیان به روابط بین خود و خانواده خود اشاره کرد و گفت: ما خانواده بسیار خونگرم و صمیمی داریم و شوخ طبعی یکی از نکات مهم زندگی ماست. من تمام مناسبت های خانوادگی از تولد و سالگرد ازدواج و خواستگاری و عقد و غیره را هم به تاریخ قمری و هم به تاریخ شمسی حفظ هستم و در تمامی آنها به اعضای خانواده هدیه می دهم.
 
حاج سعید در ادامه اظهار داشت: به لطف جمهوری اسلامی ایران و زیر سایه پرچم کشور بیشتر مداحان ما توانسته اند در بحث درس و تحصیل و سواد فعالیت خوبی داشته باشند و اکثر مداحان امروزه حداقل مدرک لیسانس و فوق لیسانس را دارند.
 
وی با یاد کردن از استاد خود گفت: مثل حاج منصور ارضی در عالم بشری وجود ندارد. ایشان 50 سال است دعای کمیل سحرشان ترک نشده است.
 
از ده دوازده سالگی فهمیدم می توانم شعر بگویم اما در سنین 18 سالگی فعالیت اصلی خود را شروع کردم. اصراری به شاعر بودن ندارم و معتقدم چیزی که می گویم باید به ادبیات معاصر کمک کند.

این مداح اهل بیت علیهم السلام با ذکر خاطره ای از دختر خود گفت: غالب تفریح خانواده ما کاری است که در هیئت انجام می دهیم. بزرگترین تفریح ما نیز زیارات اهل بیت (ع) است. این یک حرف شعاری نیست گواه من هم دختر 14 ساله ام است چرا که یکبار در شهر مشهد آنها را برای تفریح به باغی در اطراف شهر مشهد بردم و دختر کوچکم در آنجا به من گفت که بابا حیف نیست نماز حرم و صحن رضوی را رها کرده ایم و اینجا آمدیم! آن لحظه بود که خدای خود را شکر کردم که توانسته ام راه را درست بروم.



این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: