در آستانه سالروز قیام 29 بهمن 1356 مردم تبریز
بسماللهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنم به همهى شما برادران عزيز، خواهران عزيز، جوانان عزيز؛ مخصوصاً خانوادههاى معزز شهدا، دانشوران، علما، مسئولان، كه اين راه دور را طى كرديد و هديهى ارزشمند محبت و لطف و پيام استقامت مردم عزيز آذربايجان را به اين مناسبت به اينجا آورديد. اميدواريم خداوند متعال به همهى شما لطف كامل و فراوان و رحمت شامله عنايت فرمايد. و همين جا به وسيلهى شما برادران و خواهران عزيز سلام عرض ميكنم به همهى مردم آذربايجان و تبريز، مرد و زن مؤمن؛ كه حقيقتاً حضور آذربايجان و تبريز و ديگر شهرهاى آن منطقه، در همهى دورانهاى گذشتهى ما، از صد سال، صد و پنجاه سال قبل تا امروز، در حركت ملت ايران، تعيينكننده بوده است. امروز هم همين جور است. شماها هستيد كه با همت خودتان، با غيرت خودتان، با ايمان خودتان، با عزم راسخ خودتان، توانستهايد عزت اين كشور و اين ملت را در مقابل دشمنان حفظ كنيد. هر روز هم كه گذشته است، جلوهى آذربايجان در عرصههاى گوناگون بيشتر شده است. سى و پنج سال از ۲۹ بهمن سال ۵۶ ميگذرد. آذربايجان، امروز از جهت ايمان، استقامت، بصيرت و ايستادگى، حتّى از آن دوران مهم و سرنوشتساز هم جلوتر است. اين همه توطئه، اين همه بدخواهى براى جدا كردن احساسات بعضها و بخشهاى مختلف اين ملت، اثرش درست بعكس بوده است. شما بوديد كه توانستيد هميشه پيشگام و پيشرو باشيد. در واقع شما هستيد كه لنگر آرامش اين كشوريد. در واقع آنطور كه شما در شعرتان گفتيد، بنده عرض ميكنم: «آرامِ دل ايران سيزلر سيز».(۱)
يك خصوصيتى در مردم عزيز آذربايجان انسان بوضوح مشاهده ميكند؛ اين خصوصيت در بعضى از مناطق كشور هست، اما در آذربايجان به شكل بارزى وجود دارد و آن اين است كه مبارزات و حركت غيرتمندانهى مردم آذربايجان در دورههاى مختلف؛ در قضيهى مشروطه، در قضيهى اشغال نظامى، در قضاياى گوناگون - كه در اغلب اين قضايا، پيشروِ ديگران هم بودند - همواره با دين و ايمان دينى همراه بوده است. با اينكه جريان روشنفكرى چپ و همچنين جريان روشنفكرى وابستهى به غرب در منطقهى آذربايجان فعال بود - از همان روزهاى اولِ ورود روشنفكرى بيمار به كشورمان - و سعى ميكردند مردم را از دين جدا كنند، در عين حال اگر شما نگاه كنيد به نهضتهائى كه در آذربايجان شكل گرفت و خيلى از آنها نهضتهاى عمومى ملت ايران بود كه آذربايجانىها جلوتر از ديگران بودند، مىبينيد با وجود آن تلاشها، حركت مردم و پيشروان و سرسلسلههاى حركتهاى مردمى در آذربايجان، بر پاىفشارى و پايبندى خود به مسائل دينى، صريحتر از همه بودند. در تبريز، ستار خان ميگفت: فتواى علماى نجف در جيب من است. يعنى اين مرد بزرگِ مبارزِ شجاع، كار خودش را با هدايت علما و مراجع نجف تنظيم ميكرد؛ درست نقطهى مقابل آنچه كه آن روز تفكرات جريانهاى روشنفكرىِ شرق و غرب ميخواستند در اين كشور اعمال كنند. هميشه همين جور بوده، امروز هم همين جور است، فردا هم همين جور خواهد بود.
ملت ايران در مجموعهى خود، ايمان دينى را معيار و ملاك و راهنما قرار داده است. مثال را ما از آذربايجان زديم، اما در سرتاسر كشور، با اندازههاى كم و زياد، همهى ملت ايران اينجورند. حركت، حركت همراه با غيرت و شجاعت و احساس مسئوليت است؛ اما با راهنمائى دين، با پشتوانهى ايمان دينى؛ اين خيلى ارزشمند است. براى همين هم هست كه شما ملاحظه ميكنيد خطراتى كه معمولاً از طرف قدرتهاى سلطهگر جهانى متوجه ملتها ميشود و آنها را متزلزل ميكند، اين خطرها ملت ايران را متزلزل نكرد. حالا در برههى كنونى، زمان مسئلهى تحريمها و فشارها گفتند كه ميخواهيم براى ملت ايران تحريم فلجكننده تنظيم كنيم؛ تنظيم هم كردند. دو سه روز قبل از بيست و دوى بهمن، يك مرحلهى جديد تحريمها را وارد معادلات كردند؛ چند ماه قبل هم - در مرداد همين سال - باز مجدداً همين كار را انجام دادند. يعنى در ايام بيست و دوى بهمنِ امسال به خيال خودشان فشارها را بر مردم افزايش دادند. به اميد چه؟ به اميد سست كردن مردم. جواب چه بود؟ جواب ملت ايران اين بود كه امسال راهپيمائى بيست و دوى بهمن از سالهاى قبل پرشورتر است. همه آمدند، همه جا آمدند، با روحيه آمدند، با چهرهى خندان آمدند. اين، ملت ايران است. هر سال بيست و دوى بهمن، ملت ايران ضربهاى بر دشمنان وارد ميكند؛ مثل بهمنى بر سر دشمنان و مخالفان فرود مىآيد. امسال هم اين بهمن فرود آمد. بنده لازم ميدانم مجدداً - كه اگر تا صد بار هم تكرار شود، زيادى نيست - از ملت ايران به خاطر اين حضور پرشكوه و عزتمندانه سپاسگزارى كنم. در مقابل اين احساس، در مقابل اين بصيرت، انسان بايد تعظيم كند. اين، ملت ايران است.
دشمنان در مقابل اين وضعيت، دچار انفعالند؛ اين را من به شما عرض بكنم. برخلاف آنچه كه وانمود ميشود كه آنها در موضع فعال قرار دارند، نه، اينجور نيست؛ دشمن در مقابل ملت ايران در موضع انفعال است. ملتى با عزم راسخ، با بصيرت، با ايمان، ميداند چه ميخواهد، راه را هم بلد است، سختىها را هم با شجاعتِ تمام تحمل ميكند؛ در مقابل اين ملت، اسلحههاى گوناگون سياسى و نظامى و امنيتى و اقتصادى كنْد است؛ لذا دشمن در حال انفعال است. دشمنان چون در حال انفعالند، حركات غير منطقى ميكنند.
من اين را به شما عرض بكنم: دولتمردان آمريكا مردم غيرمنطقىاى هستند؛ حرفشان غيرمنطقى است، عملشان غيرمنطقى است، زورگويانه است؛ توقع دارند ديگران در مقابل كار غيرمنطقى آنها و زورگوئى آنها تسليم شوند؛ خب، بعضى هم تسليم ميشوند؛ بعضى از دولتها، بعضى از نخبگان سياسى در برخى از كشورها در مقابل پرروئى و زورگوئى آنها تسليم ميشوند؛ اما ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى تسليمشدنى نيست. نظام جمهورى اسلامى حرف دارد، منطق دارد، توانائى دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غير منطقى و كار غير منطقى تسليم نميشود.
آنها چطور غيرمنطقىاند؟ نشانهى غير منطقى بودن آنها، همين تناقضهائى است كه بين حرفهاى آنها و بين كارهاى آنها هست؛ حرف يك جور ميزنند، كار جور ديگرى انجام ميدهند. خب، از اين نشانهاى واضحتر براى غير منطقى بودن نيست. انسانِ منطقى يك حرف قانعكنندهاى ميزند، بعد هم دنبال آن حرف راه مىافتد. اين آقايان - دولتمردان آمريكائى و ديگر تبعهى آنها از غربىها - اينجورى نيستند؛ يك حرفى ميزنند، يك ادعائى ميكنند، اما در عمل، درست عكس آن را انجام ميدهند. من حالا چند نمونه عرض بكنم:
ادعا ميكنند ما متعهد به حقوق بشريم. بله، آمريكائىها پرچم حقوق بشر را بلند كردهاند، ميگويند ما متعهد به حقوق بشريم؛ آن هم نه فقط در كشور خودشان - كه آمريكا باشد - در همهى دنيا. خب، اين حرفى است، ادعائى است؛ در عمل چه؟ در عمل، بيشترين ضربه را اينها به حقوق بشر ميزنند؛ بيشترين اهانت را به حقوق انسانها در كشورهاى مختلف و نسبت به ملتهاى مختلف، اينها ميكنند. زندانهاى مخفىشان در سرتاسر دنيا، زندانشان در گوانتانامو، زندانشان در عراق - ابوغريب - حملهى آنها به مردم غيرنظامى در افغانستان، در پاكستان، در مناطق گوناگون؛ اينها نمونهاى از حقوق بشر ادعائى آمريكائىهاست! هواپيماهاى بدون سرنشينشان راه مىافتد، هم جاسوسى ميكند، هم مردم را زير فشار قرار ميدهد؛ كه روزانه خبرش را شما از افغانستان و پاكستان ميشنويد. البته همين هواپيماهاى بدون سرنشين، به قول يكى از مجلات آمريكائى كه همين چند روز قبل از اين نوشته بود، در آينده مايهى دردسر خود آنها خواهد شد.
ميگويند ما متعهد به عدم تكثير سلاح هستهاى هستيم. بهانهى حملهى به عراق هم در يازده سال قبل از اين همين بود كه گفتند در عراق رژيم صدام دارد سلاح هستهاى درست ميكند. البته رفتند و پيدا هم نكردند و معلوم شد دروغ بوده است. ميگويند ما متعهديم كه سلاح هستهاى تكثير نشود؛ در عين حال از يك دولت شريرى كه داراى سلاح هستهاى هم هست، تهديد به سلاح هستهاى هم ميكند - يعنى دولت صهيونيستى - دفاع ميكنند، حمايت ميكنند. آن حرفشان است، اين عملشان است.
ميگويند ما متعهد به گسترش دموكراسى در دنيا هستيم - حالا كارى نداريم كه دموكراسىِ خود آمريكا چه جور دموكراسىاى است؛ در اين زمينه بحث نميكنيم - با اين ادعا، با كشورى مثل جمهورى اسلامى كه روشنترين و واضحترين مردمسالارىها و دموكراسىها را در اين منطقه داراست، دائم معارضه و مقابله ميكنند؛ در عين حال پشت سر كشورهائى در اين منطقه مىايستند و با كمال پرروئى از آنها حمايت ميكنند كه بوى دموكراسى را استشمام نكردهاند و يك بار ملتشان رنگ انتخابات و رأى و صندوق رأى را نديدهاند. اين هم تعهدشان نسبت به دموكراسى است! ببينيد فاصلهى قول و عمل چقدر است.
ميگويند ميخواهيم مسائلمان را با ايران حل كنيم. اين حرفى است كه بارها ميگفتند، اخيراً بيشتر هم ميگويند. ميگويند ميخواهيم مذاكره كنيم و مسائلمان را با ايران حل كنيم - اين حرفشان است - اما در عمل متشبث به تحريم ميشوند، متشبث به تبليغات دروغ ميشوند، حرفهاى ناشايسته ميزنند، مطالب خلاف واقع را نسبت به نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران دمبهدم منتشر ميكنند.
همين چند روز قبل از اين، رئيس جمهور آمريكا نطق ميكند و دربارهى مسائل هستهاى ايران جورى حرف ميزند كه انگار اختلاف بين ايران و آمريكا اين است كه ايران ميخواهد سلاح هستهاى درست كند. ميگويد ما تا جائى كه بتوانيم، نميگذاريم ايران سلاح هستهاى درست كند! خب، اگر ما ميخواستيم سلاح هستهاى درست كنيم، شما چطور ميتوانستيد نگذاريد؟ اگر ايران اراده ميكرد كه سلاح هستهاى داشته باشد، آمريكا به هيچ وجه نميتوانست جلوى او را بگيرد.
ما نميخواهيم سلاح هستهاى درست كنيم؛ نه به خاطر اينكه آمريكا از اين ناراحت ميشود؛ عقيدهى خود ما اين است. ما اعتقاد داريم كه سلاح هستهاى جنايت بر بشريت است و نبايد توليد شود؛ آنچه هم كه در دنيا هست، بايد محو شود و از بين برود؛ اين عقيدهى ماست، به شما ربطى ندارد. اگر ما اين عقيده را نداشتيم و تصميم ميگرفتيم سلاح هستهاى درست كنيم، هيچ قدرتى نميتوانست جلوى ما را بگيرد؛ همچنان كه در جاهاى ديگر هم نتوانستند بگيرند: در هند نتوانستند، در پاكستان نتوانستند، در كرهى شمالى نتوانستند. آمريكائىها مخالف هم بودند، اما آنها هم سلاح هستهاى درست كردند.
اينكه ميگويند «ما نميگذاريم ايران سلاح هستهاى درست كند»، يك تقلب در حرف زدن است. مگر بحث سر سلاح هستهاى است؟ در قضيهى هستهاى ايران، بحث بر سر سلاح هستهاى نيست؛ بحث سر اين است كه شما ميخواهيد جلوى حق قطعى و مسلّم ملت ايران را - كه غنىسازى هستهاى و استفادهى صلحآميز از توان داخلى خود ملت ايران است - بگيريد. البته اين را هم نميتوانيد و ملت ايران آنچه را كه حق خودش است، انجام خواهد داد.
دولتمردان آمريكائى غير منطقى حرف ميزنند. با گفتگو كنندهى غير منطقى، نميشود انسان بنشيند به اتكاء منطق حرف بزند؛ خب، او غير منطقى است. غير منطقى يعنى زورگو، يعنى حرفِ بيخود بزن. اين واقعيتى است كه ما در طول اين سى سال در برخورد با قضاياى گوناگون جهانى آن را بروشنى دريافتهايم. ما اين را ميفهميم كه طرف مقابل ما كيست و چگونه بايد با او رفتار كرد.
من چند نكته را يادداشت كردهام كه به شما برادران و خواهران عزيز و به همهى ملت ايران در اين زمينهها عرض كنم. البته اين حرفها براى ملت ايران است. آنها كه حرف ميزنند، رئيس جمهور آمريكا كه حرف ميزند، اعوان و انصارش از دولتمردان آمريكا كه حرف ميزنند، براى فريب دادن افكار عمومى است؛ حالا افكار عمومى جهان، يا افكار عمومى ملتهاى منطقه؛ يا اگر بتوانند، افكار عمومى ملت خودمان. ما فعلاً با افكار عمومى جهان كارى نداريم. شبكهى وابستهى صهيونيستى - آمريكائىِ خبرى دنيا حرفهاى ما را آنچنان كه هست، منعكس نميكند؛ يا اصلاً منعكس نميكند، يا ناقص منعكس ميكند، يا درست بعكس منعكس ميكند. من براى مردمِ خودمان حرف ميزنم. اقتدار جمهورى اسلامى مربوط به افكار عمومىِ جهانى نيست. جمهورى اسلامى اقتدار خود، عزت خود، شرف خود را از افكار عمومى دنيا به دست نياورده است؛ از خود اين ملت به دست آورده است. آن بناى استوار و مستحكمى كه ملت ايران به وجود آوردند و امروز پيام آن در همهى دنيا دارد پىدرپى و به خودى خود پخش ميشود، متكى است به خود ملت ايران. من براى مردمِ خودمان حرف ميزنم، كارى به ديگران ندارم؛ ميخواهند بشنوند، ميخواهند نشنوند؛ ميخواهند منعكس كنند، ميخواهند نكنند؛ اما ملت عزيز خودمان بايد بدانند. پس نكتهى اول اين است كه اينها غير منطقىاند، بدون اعتقاد حرف ميزنند و حرفشان با عملشان يكى نيست.
نكتهى دوم: بحث مذاكره را پيش كشيدند، كه ايران بيايد بنشينيم مذاكره كنيم. همين رفتار غيرمنطقى، در اين دعوت به مذاكره هم وجود دارد. غرض آنها حل مشكلات و مسائل نيست - كه من بعد توضيح خواهم داد - غرضشان يك كار تبليغاتى است براى اينكه به ملتهاى مسلمان نشان دهند كه ببينيد اين نظام جمهورى اسلامى بود با آن سرسختى، با آن ايستادگى، اما عاقبت مجبور شد بيايد باب مصالحه و گفتگو را با ما باز كند. وقتى ملت ايران اينجور است، شماها چه ميگوئيد ديگر؟ اين را براى خاموش كردن و نااميد كردن ملتهاى سربرافراشتهى مسلمان كه امروز در بسيارى از كشورهاى اسلامىِ اينها نسيم بيدارى وزيده است و به خاطر اسلام احساس عزت ميكنند، لازم دارند. از اول انقلاب، اين يكى از هدفها بود. از سالهاى اول انقلاب، يكى از هدفهاى آنها همين بود كه ايران را پاى ميز مصالحه و بدهبستان بكشانند؛ بگويند بالاخره ديديد ايران هم كه ادعا ميكرد مستقل است، ايستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بيايد بنشيند پاى ميز مذاكره؟ امروز هم همين هدف را دنبال ميكنند. اين، مطلب مهمى است. وقتى هدف از مذاكره، يك هدفِ غيرمربوط به مسائل اساسى است، يك هدف تبليغاتى است، خب معلوم است طرف مقابل كه جمهورى اسلامى است، خام نيست، چشمبسته نيست، ميفهمد كه هدف شما چيست؛ لذا متناسب با همان نيت خودتان، جواب شما را ميدهد.
نكتهى سوم اين است كه مذاكره در عرف آمريكائىها و قدرتهاى سلطهگر به معناى اين است كه بيائيد بنشينيم گفتگو كنيم تا شما حرف ما را قبول كنيد - هدف مذاكره اين است - بيائيد بنشينيم حرف بزنيم تا بالاخره نتيجهى اين حرف زدن و گفتگو كردن اين باشد كه مطلبى را كه شما قبول نميكرديد، حالا قبول كنيد. همين حالا در تبليغاتى كه آمريكائىها در مورد مذاكرات راه انداختهاند - كه چند وقت است لابد ميشنويد - و سر و صدا و هياهو دارند كه بله، با ايران مذاكرهى مستقيم كنيم، چه كنيم، در همين حرفهاى امروزشان هم اين معنا كاملاً خودش را نشان ميدهد: بيائيم بنشينيم تا ايران را قانع كنيم كه از غنىسازى دست بردارد؛ از انرژى هستهاى دست بردارد. هدف اين است. نميگويند بيائيم بنشينيم مذاكره كنيم تا ايران ادلهى خودش را بيان كند، ما از فشار روى مسئلهى هستهاى دست برداريم، از تحريم دست برداريم، از دخالتهاى امنيتى و سياسى و غيره دست برداريم؛ ميگويند بيائيد مذاكره كنيم تا ايران حرف ما را قبول كند!
خب، اين مذاكره كه به درد نميخورد؛ اين مذاكره كه به جائى نميرسد. حالا گيرم دولت ايران قبول كرد، رفتند نشستند با آمريكائىها مذاكره كردند. وقتى هدف اين است، اين چه مذاكرهاى است؟ خب، معلوم است كه ايران از حقوق خودش دستبردار نيست. هر جائى كه در اثناى مذاكره ببينند طرف مقابل يك حرف منطقىاى ميزند و آنها كم مىآورند، در مقابل ايران همان جا مذاكره را قطع ميكنند؛ ميگويند ايران حاضر نيست حرف بزند! شبكههاى خبرى و سياسى هم دست آنهاست؛ تبليغات ميكنند. اين را ما تجربه كرديم. در اين ده پانزده سال گذشته، دو سه مرتبه اتفاق افتاد كه آمريكائىها سر يك موضوع مشخصى به مسئولين ما پيغام دادند، اصرار كردند كه يك امر خيلى لازمِ فورىِ فوتىِ واجبى است، بيايد بنشينيم يك صحبتى بكنيم. خب، مأمورين دولتى - معمولاً يك نفر، دو نفر - رفتند يك جائى نشستند صحبت كردند؛ بمجرد اينكه حرف منطقى اينها بيان شد و آنها جوابى نداشتند، يكجانبه مذاكرهها قطع شد! البته استفادهى تبليغاتىشان را هم كردند. اين، تجربهى ماست. خب، «من جرّب المجرّب حلّت به النّدامة».(۲)
نكتهى چهارم: در تبليغات وانمود ميكنند كه اگر ايران با آمريكا سر ميز مذاكره بنشيند، تحريمها برداشته ميشود. اين هم دروغ است. هدفشان اين است كه با وعدهى برداشتن تحريمها، ملت ايران را وادار كنند كه اشتياق به مذاكرهى با آمريكا پيدا كند. تصور آنها اين است كه ملت ايران ديگر از تحريمها به ستوه آمدهاند، پدرشان دارد در مىآيد، همه چيز به هم ريخته است؛ پس ما بگوئيم خيلى خوب، بيائيد مذاكره كنيد تا تحريم را برداريم، يكهو جمعيت ملت ايران راه بيفتند كه بله، بيائيد مذاكره كنيم.
اين حرف هم از همان حرفهاى غير منطقى و همراه با فريب و يك وسيلهاى براى زورگوئى است. اولاً - همان طور كه عرض كرديم - اينكه ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، مقصودشان از مذاكره، واقعاً يك گفتگوى عادلانه و منطقى نيست؛ مذاكره يعنى شما بيائيد حرفهاى ما را قبول كنيد، تسليم شويد، تا ما تحريمها را برداريم. خب، اگر ملت ايران ميخواستند تسليم شوند، چرا انقلاب كردند؟ آمريكا بر اوضاع ايران مسلط بود و هر كار دلش ميخواست، ميكرد. ملت ايران انقلاب كردند براى اينكه از زير يوغ آمريكا خارج شوند؛ حالا بيايند بنشينند باز مجدداً تسليم شما شوند؟ اين، اشكال اول.
اشكال بعد اين است كه تحريمها با مذاكره برداشته نخواهد شد؛ اين را من به شما عرض بكنم. هدف تحريمها چيز ديگرى است. هدف تحريمها خسته كردن ملت ايران است، جدا كردن ملت ايران از نظام اسلامى است. مذاكره هم كه انجام بگيرد، اگر ملت ايران باز در صحنه باقى باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، اين تحريمها وجود خواهد داشت. ملت ايران در مقابل اين فكر غلط دشمن چه كار ميكند؟
ببينيد، يك ملاحظهاى در ذهن طرفهاى مقابل ما هست كه اين ملاحظه را باز كنيم، تحليل كنيم. آنها ميگويند تكيهى نظام جمهورى اسلامى به اين مردم است؛ اگر توانستيم اين مردم را از نظام جمهورى اسلامى جدا كنيم، قدرت مقاومت از نظام جمهورى اسلامى گرفته خواهد شد. اين فكرِ طرف مقابل ماست. خب، اين فكر دو قسمت دارد؛ يك قسمتش را درست فهميدند، يك قسمتش را غلط فهميدند، غلط كردند. آن قسمتى كه درست فهميدند، اين است كه بله، تكيهى جمهورى اسلامى به اين مردم است؛ پشتوانهى نظام اسلامى، هيچ كس جز انبوه تودههاى عظيم ملت ايران نيست؛ حصار اين كشور و اين نظام، همين مردمند. آنچه كه غلط فهميدند، اين است كه خيال كردند با فشار تحريم، با زورگوئى در زمينهى مسائل بينالمللى و بازرگانى و توليد و غيره، خواهند توانست ملت ايران را به زانو در بياورند و عاجز كنند. اگر فكر ميكنند خواهند توانست اين پشتوانه را از جمهورى اسلامى بگيرند، اينجا را اشتباه كردهاند.
بله، ملت ايران در مقابل آنچه كه دشمن ميخواهد انجام دهد، دنبال تدبير خواهد بود. ملت ايران دنبال شكوفائى اقتصادى، رونق اقتصادى و رفاه كامل است؛ اما ملت ايران نميخواهد اين را از راه ذلت در مقابل دشمن به دست بياورد؛ اين را ميخواهد با نيروى خود، با عزم خود، با شجاعت خود، با پيشروى خود، با توانائى جوانانش به دست آورد؛ لا غير. بله، تحريم، فشار است، آزار است - شكى نيست - اما در مقابلهى با اين فشار و آزار، دو راه وجود دارد: ملتهاى ضعيف وقتى كه دشمن فشار آورد، ميروند در مقابل دشمن تسليم ميشوند، خشوع ميكنند، توبه ميكنند. اما ملت شجاعى مثل ايران بمجرد اينكه ديد دشمن دارد فشار مىآورد، سعى ميكند نيروهاى درونى خود را فعال كند، با قدرت و شجاعت از منطقهى خطر عبور كند؛ و همين كار را خواهد كرد. اين هم تجربهى سى سالهى ماست.
كشورهائى در همين منطقهى ما هستند و سى و چند سال در مشت آمريكا بودند، دولتهاشان نوكر و مطيع و فرمانبر آمريكا بودند؛ آنها كجا هستند؟ ملت ايران هم سى و چند سال در مقابل آمريكا ايستاده؛ ملت ايران كجاست؟ در مقابل سى سال فشار آمريكا، ملت ما از لحاظ پيشرفت علمى، پيشرفت اقتصادى، پيشرفت فرهنگى، آبروى بينالمللى، نفوذ و اقتدار سياسى، به جائى رسيده است كه در دوران رژيمهاى پهلوى و قاجار خوابش را هم نميديدند؛ نه مردم، نه مسئولان. ما تجربه كرديم، ما امتحان كرديم. سى سال ما در مقابل فشارهاى آمريكا ايستادهايم، اينجائيم؛ ملتهائى هم هستند كه سى سال تسليم آمريكا شدند و مراحل متعددى عقبند. ما بدى نديديم از ايستادگى، از مقاومت. مقاومت، نيروى درونى يك ملت را احياء ميكند و به فعليت ميرساند. همين تحريمهائى كه ميكنند، به كمك ملت ايران خواهد آمد و ملت ايران را به اذن اللّه و به حول و قوهى الهى به رشد و شكوفائى خواهد رساند. اين، نكتهى مهمى است.
خب، امسال شما ديديد در اين راهپيمائى، مردم چه كردند. نميشود گفت مردم از گرانى و مشكلات شكايتى ندارند؛ چرا، گرانى هست، مشكلات اقتصادى هست، مردم هم آن را لمس ميكنند - مخصوصاً طبقات ضعيف - اما اين موجب نشد كه مردم بين خودشان و نظام اسلامى فاصله بيندازند. مردم ميدانند كه آن دست قدرتمندى كه بتواند اين مشكلات را حل كند، نظام اسلامى است؛ آن اسلام عزيز و اسلام مقتدر و مسئولانى است كه به اسلام پايبندند؛ اينها ميتوانند مشكلات را برطرف كنند. تسليم شدن در مقابل دشمنان، مشكلى را برطرف نميكند.
نكتهى آخر: ما بعكس آنها، منطقى هستيم. مسئولين ما منطقىاند، ملت ما منطقىاند. حرف منطقى و كار منطقى را ما قبول داريم. آمريكائىها نشان بدهند كه زور نميگويند، نشان بدهند كه شرارت نميكنند، نشان بدهند كه در حرف و عملشان غير منطقى حرف نميزنند و عمل نميكنند، نشان بدهند كه به حقوق ملت ايران احترام ميگذارند، نشان بدهند كه در منطقه آتشافروزى نميكنند، نشان بدهند كه در مسائل ملت ايران دخالت نميكنند؛ آنچنان كه در فتنهى ۸۸ دخالت كردند، از فتنهگران پشتيبانى كردند، شبكههاى اجتماعى را در خدمت فتنهگران قرار دادند - يك شبكهى اجتماعى آن روزها ميخواست براى تعميرات تعطيل كند، گفتند تعطيل نكن؛ براى اينكه بتوانند روى فتنه و آتش فتنه اثر بگذارند! - اين كارها را نكنند، خواهند ديد جمهورى اسلامى يك نظام خيرخواه است؛ مردم، مردم منطقىاى هستند. راه تعامل با جمهورى اسلامى فقط اين چيزى است كه گفتيم و لاغير؛ از اين راه ميتوانند با جمهورى اسلامى تعامل داشته باشند. آمريكائىها بايد حسن نيت خودشان را اثبات كنند؛ نشان بدهند كه درصدد زورگوئى نيستند. اگر چنانچه اين را نشان دادند، آن وقت خواهند ديد كه ملت ايران پاسخ خواهد داد. شرارت نباشد، دخالت نباشد، زورگوئى نباشد، شناختن حقوق ملت ايران باشد، آن وقت جواب مناسب از طرف ايران داده خواهد شد.
يك نكته هم راجع به مسائل داخلى كشورمان عرض كنم، كه اين هم مسئلهى مهمى است. قضيهاى در مجلس پيش آمد؛ قضيهى بدى بود، قضيهى نامناسبى بود؛ هم ملت را ناراحت كرد، هم نخبگان را ناراحت كرد. بندهى حقير هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل اين قضايا احساس تأثر ميكنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر ميكند. خب، رئيس يك قوه به استناد يك اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشدهاى در دادگاه، دو قوهى ديگر را متهم كرد؛ اين كار بدى بود، اين كار نامناسبى بود؛ اينجور كارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضييع حقوق اساسى مردم است. يكى از حقوق اساسى مهم مردم اين است كه در آرامش روانى و در امنيت روانى زندگى كنند؛ در كشور امنيت اخلاقى برقرار باشد. اگر يك فردى متهم به فساد است، نميشود به خاطر او انسان ديگران را متهم كند؛ حتّى اگر ثابت هم ميشد، چه برسد به اينكه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاكمهاى نشده. به استناد متهم كردن يك نفر، انسان بيايد ديگران را، مجلس را، قوهى قضائيه را متهم كند؛ اين كار درست نيست، اين كار غلط است. بنده فعلاً نصيحت ميكنم. اين كار، كار شايستهاى براى نظام جمهورى اسلامى نيست. آن طرف قضيه هم، اصل اين استيضاحى كه در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استيضاح بايد يك فايدهاى داشته باشد. چند ماه به پايان كار دولت، استيضاح يك وزير، آن هم باز با يك علت و دليلى كه مربوط به خود آن وزير نيست، چه معنى دارد؟ چرا؟ اين هم غلط بود. اين هم كه شنيدم در داخل مجلس كسانى حرفهاى نامناسبى بر زبان آوردند، اين هم غلط است. همهى اين قضايا، قضاياى نامتناسبى است با نظام جمهورى اسلامى؛ نه آن متهم كردن، نه آن برخورد كردن، نه آن استيضاح. دفاعى هم كه رئيس محترم قوه از خودش كرد، آن هم يك قدرى زيادهروى بود؛ لزومى نداشت.
وقتى ما همه با هم برادريم، وقتى دشمن مشترك جلوى روى ما هست، وقتى توطئه را مىبينيم، چه كار بايد بكنيم؟ تا امروز مسئولين در مقابل توطئههاى دشمن هميشه كنار هم ايستادهاند، حالا هم بايد همين جور باشد، هميشه هم بايد همين جور باشد.
من از مسئولان قوا و مسئولان كشور هميشه حمايت كردم؛ باز هم هر كسى كه مسئوليتى بر دوش دارد، بنده از او حمايت ميكنم، به او كمك ميكنم؛ اما اين كارها را نمىپسنديم؛ اين كارها متناسب با تعهدها نيست؛ با سوگندهائى كه خورده شده، مناسب نيست. اين ملت عظيم را ببينند؛ شايستهى اين ملت، رفتار ديگرى است. امروز مسئولان بايد همهى تلاششان را بكنند براى اينكه گرههاى اقتصادى را باز كنند، مشكلات را برطرف كنند. بنده سه چهار سال قبل از اين، در صحبت اول سال صريحاً به مردم و به مسئولين گفتم كه نقشهى دشمنان ملت ايران از حالا به بعد، بيش از همه، نقشهى اقتصادى است. خب، مىبينيد كه همين جور شد. هم دولت، هم مجلس، همهى نيرويشان را، همهى فكر و ذكرشان را متمركز كنند بر روى سياستهاى درست اقتصادى. چند سال قبل از اين، بنده دربارهى فساد اقتصادى، به رؤساى قوا نامه دادم. خب، با فساد اقتصادى مبارزه كنيد. به زبان گفتن كه مطلب تمام نميشود؛ عملاً با فساد مبارزه كنيد. هى بگوئيم مبارزه با فساد اقتصادى. خب، كو؟ در عمل چه كار شد؟ چه كار كرديد؟ اينهاست كه انسان را متأثر ميكند.
توقع بنده از مسئولين اين است كه حالا كه رفتار دشمن شدت پيدا كرده است، شما هم رفاقتهاتان را با هم شدت بدهيد و بيشتر با هم باشيد. تقوا، تقوا، تقوا، صبر، ميدان ندادن به احساسات سركش، ملاحظهى مصالح كشور، متمركز كردن همهى توان و نيرو براى حل مشكلات مردم و مشكلات كشور؛ اين توقع ماست. اميدواريم انشاءاللّه اين نصيحتِ خيرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولين محترم، بخصوص مسئولين بالا قرار بگيرد؛ به اين مسئله پايبند باشند.
اين را هم عرض بكنيم؛ اين حرفى كه من امروز زدم و از بعضى از مسئولان و سران كشور گلهگزارى كردم، موجب نشود كه حالا يك عدهاى راه بيفتند، بنا كنند عليه اين و آن شعار دادن؛ نه، بنده با اين كار هم مخالفم. اينكه شما يك نفر را به عنوان ضد ولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد، بعد يك عدهاى راه بيفتند عليه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها هم مخالفم؛ اين را من صريح بگويم. اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهائى كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كسانى كه ميتوانند جلوى اين چيزها را بگيرند، تذكر دادهام. آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزباللّهى و مؤمنند، خب نكنند. مىبينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادنها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد. در دوران دفاع مقدس اگر بسيجىها ميخواستند همين طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور در مىآمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به اين حرفها اعتنائى ندارند، آنها كه خب حسابشان جداست؛ اما آن كسانى كه به اين حرفها اعتناء دارند و مقيدند كه برخلاف موازين شرع حركت نكنند، بايد مراقبت كنند، از اين كارها نكنند.
البته ملت ايران به لطف الهى، به هدايت الهى، ملت بصيرى است. من به شما عرض بكنم جوانها ! آن روزى كه ما نيستيم و شما هستيد، بدانيد آن روز ملت ايران وضعش، افقش، زندگى مادى و معنوىاش، بمراتب از امروز بهتر خواهد بود. حركت ملت ايران به سمت روشنى است، افقها روشن است. ما يك قدرى بايد مراقب خودمان باشيم.
از خداوند متعال هم بايد كمك بگيريم؛ از ارواح طيبهى شهدا و روح مطهر امام هم بايد كمك بگيريم. انشاءاللّه دعاى حضرت بقيةاللّه الأعظم (ارواحنا فداه) شامل حال ما و شما بشود.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
بسماللهالرّحمنالرّحيم
خوشامد عرض ميكنم به همهى شما برادران عزيز، خواهران عزيز، جوانان عزيز؛ مخصوصاً خانوادههاى معزز شهدا، دانشوران، علما، مسئولان، كه اين راه دور را طى كرديد و هديهى ارزشمند محبت و لطف و پيام استقامت مردم عزيز آذربايجان را به اين مناسبت به اينجا آورديد. اميدواريم خداوند متعال به همهى شما لطف كامل و فراوان و رحمت شامله عنايت فرمايد. و همين جا به وسيلهى شما برادران و خواهران عزيز سلام عرض ميكنم به همهى مردم آذربايجان و تبريز، مرد و زن مؤمن؛ كه حقيقتاً حضور آذربايجان و تبريز و ديگر شهرهاى آن منطقه، در همهى دورانهاى گذشتهى ما، از صد سال، صد و پنجاه سال قبل تا امروز، در حركت ملت ايران، تعيينكننده بوده است. امروز هم همين جور است. شماها هستيد كه با همت خودتان، با غيرت خودتان، با ايمان خودتان، با عزم راسخ خودتان، توانستهايد عزت اين كشور و اين ملت را در مقابل دشمنان حفظ كنيد. هر روز هم كه گذشته است، جلوهى آذربايجان در عرصههاى گوناگون بيشتر شده است. سى و پنج سال از ۲۹ بهمن سال ۵۶ ميگذرد. آذربايجان، امروز از جهت ايمان، استقامت، بصيرت و ايستادگى، حتّى از آن دوران مهم و سرنوشتساز هم جلوتر است. اين همه توطئه، اين همه بدخواهى براى جدا كردن احساسات بعضها و بخشهاى مختلف اين ملت، اثرش درست بعكس بوده است. شما بوديد كه توانستيد هميشه پيشگام و پيشرو باشيد. در واقع شما هستيد كه لنگر آرامش اين كشوريد. در واقع آنطور كه شما در شعرتان گفتيد، بنده عرض ميكنم: «آرامِ دل ايران سيزلر سيز».(۱)
يك خصوصيتى در مردم عزيز آذربايجان انسان بوضوح مشاهده ميكند؛ اين خصوصيت در بعضى از مناطق كشور هست، اما در آذربايجان به شكل بارزى وجود دارد و آن اين است كه مبارزات و حركت غيرتمندانهى مردم آذربايجان در دورههاى مختلف؛ در قضيهى مشروطه، در قضيهى اشغال نظامى، در قضاياى گوناگون - كه در اغلب اين قضايا، پيشروِ ديگران هم بودند - همواره با دين و ايمان دينى همراه بوده است. با اينكه جريان روشنفكرى چپ و همچنين جريان روشنفكرى وابستهى به غرب در منطقهى آذربايجان فعال بود - از همان روزهاى اولِ ورود روشنفكرى بيمار به كشورمان - و سعى ميكردند مردم را از دين جدا كنند، در عين حال اگر شما نگاه كنيد به نهضتهائى كه در آذربايجان شكل گرفت و خيلى از آنها نهضتهاى عمومى ملت ايران بود كه آذربايجانىها جلوتر از ديگران بودند، مىبينيد با وجود آن تلاشها، حركت مردم و پيشروان و سرسلسلههاى حركتهاى مردمى در آذربايجان، بر پاىفشارى و پايبندى خود به مسائل دينى، صريحتر از همه بودند. در تبريز، ستار خان ميگفت: فتواى علماى نجف در جيب من است. يعنى اين مرد بزرگِ مبارزِ شجاع، كار خودش را با هدايت علما و مراجع نجف تنظيم ميكرد؛ درست نقطهى مقابل آنچه كه آن روز تفكرات جريانهاى روشنفكرىِ شرق و غرب ميخواستند در اين كشور اعمال كنند. هميشه همين جور بوده، امروز هم همين جور است، فردا هم همين جور خواهد بود.
ملت ايران در مجموعهى خود، ايمان دينى را معيار و ملاك و راهنما قرار داده است. مثال را ما از آذربايجان زديم، اما در سرتاسر كشور، با اندازههاى كم و زياد، همهى ملت ايران اينجورند. حركت، حركت همراه با غيرت و شجاعت و احساس مسئوليت است؛ اما با راهنمائى دين، با پشتوانهى ايمان دينى؛ اين خيلى ارزشمند است. براى همين هم هست كه شما ملاحظه ميكنيد خطراتى كه معمولاً از طرف قدرتهاى سلطهگر جهانى متوجه ملتها ميشود و آنها را متزلزل ميكند، اين خطرها ملت ايران را متزلزل نكرد. حالا در برههى كنونى، زمان مسئلهى تحريمها و فشارها گفتند كه ميخواهيم براى ملت ايران تحريم فلجكننده تنظيم كنيم؛ تنظيم هم كردند. دو سه روز قبل از بيست و دوى بهمن، يك مرحلهى جديد تحريمها را وارد معادلات كردند؛ چند ماه قبل هم - در مرداد همين سال - باز مجدداً همين كار را انجام دادند. يعنى در ايام بيست و دوى بهمنِ امسال به خيال خودشان فشارها را بر مردم افزايش دادند. به اميد چه؟ به اميد سست كردن مردم. جواب چه بود؟ جواب ملت ايران اين بود كه امسال راهپيمائى بيست و دوى بهمن از سالهاى قبل پرشورتر است. همه آمدند، همه جا آمدند، با روحيه آمدند، با چهرهى خندان آمدند. اين، ملت ايران است. هر سال بيست و دوى بهمن، ملت ايران ضربهاى بر دشمنان وارد ميكند؛ مثل بهمنى بر سر دشمنان و مخالفان فرود مىآيد. امسال هم اين بهمن فرود آمد. بنده لازم ميدانم مجدداً - كه اگر تا صد بار هم تكرار شود، زيادى نيست - از ملت ايران به خاطر اين حضور پرشكوه و عزتمندانه سپاسگزارى كنم. در مقابل اين احساس، در مقابل اين بصيرت، انسان بايد تعظيم كند. اين، ملت ايران است.
دشمنان در مقابل اين وضعيت، دچار انفعالند؛ اين را من به شما عرض بكنم. برخلاف آنچه كه وانمود ميشود كه آنها در موضع فعال قرار دارند، نه، اينجور نيست؛ دشمن در مقابل ملت ايران در موضع انفعال است. ملتى با عزم راسخ، با بصيرت، با ايمان، ميداند چه ميخواهد، راه را هم بلد است، سختىها را هم با شجاعتِ تمام تحمل ميكند؛ در مقابل اين ملت، اسلحههاى گوناگون سياسى و نظامى و امنيتى و اقتصادى كنْد است؛ لذا دشمن در حال انفعال است. دشمنان چون در حال انفعالند، حركات غير منطقى ميكنند.
من اين را به شما عرض بكنم: دولتمردان آمريكا مردم غيرمنطقىاى هستند؛ حرفشان غيرمنطقى است، عملشان غيرمنطقى است، زورگويانه است؛ توقع دارند ديگران در مقابل كار غيرمنطقى آنها و زورگوئى آنها تسليم شوند؛ خب، بعضى هم تسليم ميشوند؛ بعضى از دولتها، بعضى از نخبگان سياسى در برخى از كشورها در مقابل پرروئى و زورگوئى آنها تسليم ميشوند؛ اما ملت ايران و نظام جمهورى اسلامى تسليمشدنى نيست. نظام جمهورى اسلامى حرف دارد، منطق دارد، توانائى دارد، اقتدار دارد؛ لذا در مقابل حرف غير منطقى و كار غير منطقى تسليم نميشود.
آنها چطور غيرمنطقىاند؟ نشانهى غير منطقى بودن آنها، همين تناقضهائى است كه بين حرفهاى آنها و بين كارهاى آنها هست؛ حرف يك جور ميزنند، كار جور ديگرى انجام ميدهند. خب، از اين نشانهاى واضحتر براى غير منطقى بودن نيست. انسانِ منطقى يك حرف قانعكنندهاى ميزند، بعد هم دنبال آن حرف راه مىافتد. اين آقايان - دولتمردان آمريكائى و ديگر تبعهى آنها از غربىها - اينجورى نيستند؛ يك حرفى ميزنند، يك ادعائى ميكنند، اما در عمل، درست عكس آن را انجام ميدهند. من حالا چند نمونه عرض بكنم:
ادعا ميكنند ما متعهد به حقوق بشريم. بله، آمريكائىها پرچم حقوق بشر را بلند كردهاند، ميگويند ما متعهد به حقوق بشريم؛ آن هم نه فقط در كشور خودشان - كه آمريكا باشد - در همهى دنيا. خب، اين حرفى است، ادعائى است؛ در عمل چه؟ در عمل، بيشترين ضربه را اينها به حقوق بشر ميزنند؛ بيشترين اهانت را به حقوق انسانها در كشورهاى مختلف و نسبت به ملتهاى مختلف، اينها ميكنند. زندانهاى مخفىشان در سرتاسر دنيا، زندانشان در گوانتانامو، زندانشان در عراق - ابوغريب - حملهى آنها به مردم غيرنظامى در افغانستان، در پاكستان، در مناطق گوناگون؛ اينها نمونهاى از حقوق بشر ادعائى آمريكائىهاست! هواپيماهاى بدون سرنشينشان راه مىافتد، هم جاسوسى ميكند، هم مردم را زير فشار قرار ميدهد؛ كه روزانه خبرش را شما از افغانستان و پاكستان ميشنويد. البته همين هواپيماهاى بدون سرنشين، به قول يكى از مجلات آمريكائى كه همين چند روز قبل از اين نوشته بود، در آينده مايهى دردسر خود آنها خواهد شد.
ميگويند ما متعهد به عدم تكثير سلاح هستهاى هستيم. بهانهى حملهى به عراق هم در يازده سال قبل از اين همين بود كه گفتند در عراق رژيم صدام دارد سلاح هستهاى درست ميكند. البته رفتند و پيدا هم نكردند و معلوم شد دروغ بوده است. ميگويند ما متعهديم كه سلاح هستهاى تكثير نشود؛ در عين حال از يك دولت شريرى كه داراى سلاح هستهاى هم هست، تهديد به سلاح هستهاى هم ميكند - يعنى دولت صهيونيستى - دفاع ميكنند، حمايت ميكنند. آن حرفشان است، اين عملشان است.
ميگويند ما متعهد به گسترش دموكراسى در دنيا هستيم - حالا كارى نداريم كه دموكراسىِ خود آمريكا چه جور دموكراسىاى است؛ در اين زمينه بحث نميكنيم - با اين ادعا، با كشورى مثل جمهورى اسلامى كه روشنترين و واضحترين مردمسالارىها و دموكراسىها را در اين منطقه داراست، دائم معارضه و مقابله ميكنند؛ در عين حال پشت سر كشورهائى در اين منطقه مىايستند و با كمال پرروئى از آنها حمايت ميكنند كه بوى دموكراسى را استشمام نكردهاند و يك بار ملتشان رنگ انتخابات و رأى و صندوق رأى را نديدهاند. اين هم تعهدشان نسبت به دموكراسى است! ببينيد فاصلهى قول و عمل چقدر است.
ميگويند ميخواهيم مسائلمان را با ايران حل كنيم. اين حرفى است كه بارها ميگفتند، اخيراً بيشتر هم ميگويند. ميگويند ميخواهيم مذاكره كنيم و مسائلمان را با ايران حل كنيم - اين حرفشان است - اما در عمل متشبث به تحريم ميشوند، متشبث به تبليغات دروغ ميشوند، حرفهاى ناشايسته ميزنند، مطالب خلاف واقع را نسبت به نظام جمهورى اسلامى و ملت ايران دمبهدم منتشر ميكنند.
همين چند روز قبل از اين، رئيس جمهور آمريكا نطق ميكند و دربارهى مسائل هستهاى ايران جورى حرف ميزند كه انگار اختلاف بين ايران و آمريكا اين است كه ايران ميخواهد سلاح هستهاى درست كند. ميگويد ما تا جائى كه بتوانيم، نميگذاريم ايران سلاح هستهاى درست كند! خب، اگر ما ميخواستيم سلاح هستهاى درست كنيم، شما چطور ميتوانستيد نگذاريد؟ اگر ايران اراده ميكرد كه سلاح هستهاى داشته باشد، آمريكا به هيچ وجه نميتوانست جلوى او را بگيرد.
ما نميخواهيم سلاح هستهاى درست كنيم؛ نه به خاطر اينكه آمريكا از اين ناراحت ميشود؛ عقيدهى خود ما اين است. ما اعتقاد داريم كه سلاح هستهاى جنايت بر بشريت است و نبايد توليد شود؛ آنچه هم كه در دنيا هست، بايد محو شود و از بين برود؛ اين عقيدهى ماست، به شما ربطى ندارد. اگر ما اين عقيده را نداشتيم و تصميم ميگرفتيم سلاح هستهاى درست كنيم، هيچ قدرتى نميتوانست جلوى ما را بگيرد؛ همچنان كه در جاهاى ديگر هم نتوانستند بگيرند: در هند نتوانستند، در پاكستان نتوانستند، در كرهى شمالى نتوانستند. آمريكائىها مخالف هم بودند، اما آنها هم سلاح هستهاى درست كردند.
اينكه ميگويند «ما نميگذاريم ايران سلاح هستهاى درست كند»، يك تقلب در حرف زدن است. مگر بحث سر سلاح هستهاى است؟ در قضيهى هستهاى ايران، بحث بر سر سلاح هستهاى نيست؛ بحث سر اين است كه شما ميخواهيد جلوى حق قطعى و مسلّم ملت ايران را - كه غنىسازى هستهاى و استفادهى صلحآميز از توان داخلى خود ملت ايران است - بگيريد. البته اين را هم نميتوانيد و ملت ايران آنچه را كه حق خودش است، انجام خواهد داد.
دولتمردان آمريكائى غير منطقى حرف ميزنند. با گفتگو كنندهى غير منطقى، نميشود انسان بنشيند به اتكاء منطق حرف بزند؛ خب، او غير منطقى است. غير منطقى يعنى زورگو، يعنى حرفِ بيخود بزن. اين واقعيتى است كه ما در طول اين سى سال در برخورد با قضاياى گوناگون جهانى آن را بروشنى دريافتهايم. ما اين را ميفهميم كه طرف مقابل ما كيست و چگونه بايد با او رفتار كرد.
من چند نكته را يادداشت كردهام كه به شما برادران و خواهران عزيز و به همهى ملت ايران در اين زمينهها عرض كنم. البته اين حرفها براى ملت ايران است. آنها كه حرف ميزنند، رئيس جمهور آمريكا كه حرف ميزند، اعوان و انصارش از دولتمردان آمريكا كه حرف ميزنند، براى فريب دادن افكار عمومى است؛ حالا افكار عمومى جهان، يا افكار عمومى ملتهاى منطقه؛ يا اگر بتوانند، افكار عمومى ملت خودمان. ما فعلاً با افكار عمومى جهان كارى نداريم. شبكهى وابستهى صهيونيستى - آمريكائىِ خبرى دنيا حرفهاى ما را آنچنان كه هست، منعكس نميكند؛ يا اصلاً منعكس نميكند، يا ناقص منعكس ميكند، يا درست بعكس منعكس ميكند. من براى مردمِ خودمان حرف ميزنم. اقتدار جمهورى اسلامى مربوط به افكار عمومىِ جهانى نيست. جمهورى اسلامى اقتدار خود، عزت خود، شرف خود را از افكار عمومى دنيا به دست نياورده است؛ از خود اين ملت به دست آورده است. آن بناى استوار و مستحكمى كه ملت ايران به وجود آوردند و امروز پيام آن در همهى دنيا دارد پىدرپى و به خودى خود پخش ميشود، متكى است به خود ملت ايران. من براى مردمِ خودمان حرف ميزنم، كارى به ديگران ندارم؛ ميخواهند بشنوند، ميخواهند نشنوند؛ ميخواهند منعكس كنند، ميخواهند نكنند؛ اما ملت عزيز خودمان بايد بدانند. پس نكتهى اول اين است كه اينها غير منطقىاند، بدون اعتقاد حرف ميزنند و حرفشان با عملشان يكى نيست.
نكتهى دوم: بحث مذاكره را پيش كشيدند، كه ايران بيايد بنشينيم مذاكره كنيم. همين رفتار غيرمنطقى، در اين دعوت به مذاكره هم وجود دارد. غرض آنها حل مشكلات و مسائل نيست - كه من بعد توضيح خواهم داد - غرضشان يك كار تبليغاتى است براى اينكه به ملتهاى مسلمان نشان دهند كه ببينيد اين نظام جمهورى اسلامى بود با آن سرسختى، با آن ايستادگى، اما عاقبت مجبور شد بيايد باب مصالحه و گفتگو را با ما باز كند. وقتى ملت ايران اينجور است، شماها چه ميگوئيد ديگر؟ اين را براى خاموش كردن و نااميد كردن ملتهاى سربرافراشتهى مسلمان كه امروز در بسيارى از كشورهاى اسلامىِ اينها نسيم بيدارى وزيده است و به خاطر اسلام احساس عزت ميكنند، لازم دارند. از اول انقلاب، اين يكى از هدفها بود. از سالهاى اول انقلاب، يكى از هدفهاى آنها همين بود كه ايران را پاى ميز مصالحه و بدهبستان بكشانند؛ بگويند بالاخره ديديد ايران هم كه ادعا ميكرد مستقل است، ايستاده است، نترس است، شجاع است، مجبور شد بيايد بنشيند پاى ميز مذاكره؟ امروز هم همين هدف را دنبال ميكنند. اين، مطلب مهمى است. وقتى هدف از مذاكره، يك هدفِ غيرمربوط به مسائل اساسى است، يك هدف تبليغاتى است، خب معلوم است طرف مقابل كه جمهورى اسلامى است، خام نيست، چشمبسته نيست، ميفهمد كه هدف شما چيست؛ لذا متناسب با همان نيت خودتان، جواب شما را ميدهد.
نكتهى سوم اين است كه مذاكره در عرف آمريكائىها و قدرتهاى سلطهگر به معناى اين است كه بيائيد بنشينيم گفتگو كنيم تا شما حرف ما را قبول كنيد - هدف مذاكره اين است - بيائيد بنشينيم حرف بزنيم تا بالاخره نتيجهى اين حرف زدن و گفتگو كردن اين باشد كه مطلبى را كه شما قبول نميكرديد، حالا قبول كنيد. همين حالا در تبليغاتى كه آمريكائىها در مورد مذاكرات راه انداختهاند - كه چند وقت است لابد ميشنويد - و سر و صدا و هياهو دارند كه بله، با ايران مذاكرهى مستقيم كنيم، چه كنيم، در همين حرفهاى امروزشان هم اين معنا كاملاً خودش را نشان ميدهد: بيائيم بنشينيم تا ايران را قانع كنيم كه از غنىسازى دست بردارد؛ از انرژى هستهاى دست بردارد. هدف اين است. نميگويند بيائيم بنشينيم مذاكره كنيم تا ايران ادلهى خودش را بيان كند، ما از فشار روى مسئلهى هستهاى دست برداريم، از تحريم دست برداريم، از دخالتهاى امنيتى و سياسى و غيره دست برداريم؛ ميگويند بيائيد مذاكره كنيم تا ايران حرف ما را قبول كند!
خب، اين مذاكره كه به درد نميخورد؛ اين مذاكره كه به جائى نميرسد. حالا گيرم دولت ايران قبول كرد، رفتند نشستند با آمريكائىها مذاكره كردند. وقتى هدف اين است، اين چه مذاكرهاى است؟ خب، معلوم است كه ايران از حقوق خودش دستبردار نيست. هر جائى كه در اثناى مذاكره ببينند طرف مقابل يك حرف منطقىاى ميزند و آنها كم مىآورند، در مقابل ايران همان جا مذاكره را قطع ميكنند؛ ميگويند ايران حاضر نيست حرف بزند! شبكههاى خبرى و سياسى هم دست آنهاست؛ تبليغات ميكنند. اين را ما تجربه كرديم. در اين ده پانزده سال گذشته، دو سه مرتبه اتفاق افتاد كه آمريكائىها سر يك موضوع مشخصى به مسئولين ما پيغام دادند، اصرار كردند كه يك امر خيلى لازمِ فورىِ فوتىِ واجبى است، بيايد بنشينيم يك صحبتى بكنيم. خب، مأمورين دولتى - معمولاً يك نفر، دو نفر - رفتند يك جائى نشستند صحبت كردند؛ بمجرد اينكه حرف منطقى اينها بيان شد و آنها جوابى نداشتند، يكجانبه مذاكرهها قطع شد! البته استفادهى تبليغاتىشان را هم كردند. اين، تجربهى ماست. خب، «من جرّب المجرّب حلّت به النّدامة».(۲)
نكتهى چهارم: در تبليغات وانمود ميكنند كه اگر ايران با آمريكا سر ميز مذاكره بنشيند، تحريمها برداشته ميشود. اين هم دروغ است. هدفشان اين است كه با وعدهى برداشتن تحريمها، ملت ايران را وادار كنند كه اشتياق به مذاكرهى با آمريكا پيدا كند. تصور آنها اين است كه ملت ايران ديگر از تحريمها به ستوه آمدهاند، پدرشان دارد در مىآيد، همه چيز به هم ريخته است؛ پس ما بگوئيم خيلى خوب، بيائيد مذاكره كنيد تا تحريم را برداريم، يكهو جمعيت ملت ايران راه بيفتند كه بله، بيائيد مذاكره كنيم.
اين حرف هم از همان حرفهاى غير منطقى و همراه با فريب و يك وسيلهاى براى زورگوئى است. اولاً - همان طور كه عرض كرديم - اينكه ميگويند بيائيد مذاكره كنيم، مقصودشان از مذاكره، واقعاً يك گفتگوى عادلانه و منطقى نيست؛ مذاكره يعنى شما بيائيد حرفهاى ما را قبول كنيد، تسليم شويد، تا ما تحريمها را برداريم. خب، اگر ملت ايران ميخواستند تسليم شوند، چرا انقلاب كردند؟ آمريكا بر اوضاع ايران مسلط بود و هر كار دلش ميخواست، ميكرد. ملت ايران انقلاب كردند براى اينكه از زير يوغ آمريكا خارج شوند؛ حالا بيايند بنشينند باز مجدداً تسليم شما شوند؟ اين، اشكال اول.
اشكال بعد اين است كه تحريمها با مذاكره برداشته نخواهد شد؛ اين را من به شما عرض بكنم. هدف تحريمها چيز ديگرى است. هدف تحريمها خسته كردن ملت ايران است، جدا كردن ملت ايران از نظام اسلامى است. مذاكره هم كه انجام بگيرد، اگر ملت ايران باز در صحنه باقى باشد و بر حقوق خود اصرار بورزد، اين تحريمها وجود خواهد داشت. ملت ايران در مقابل اين فكر غلط دشمن چه كار ميكند؟
ببينيد، يك ملاحظهاى در ذهن طرفهاى مقابل ما هست كه اين ملاحظه را باز كنيم، تحليل كنيم. آنها ميگويند تكيهى نظام جمهورى اسلامى به اين مردم است؛ اگر توانستيم اين مردم را از نظام جمهورى اسلامى جدا كنيم، قدرت مقاومت از نظام جمهورى اسلامى گرفته خواهد شد. اين فكرِ طرف مقابل ماست. خب، اين فكر دو قسمت دارد؛ يك قسمتش را درست فهميدند، يك قسمتش را غلط فهميدند، غلط كردند. آن قسمتى كه درست فهميدند، اين است كه بله، تكيهى جمهورى اسلامى به اين مردم است؛ پشتوانهى نظام اسلامى، هيچ كس جز انبوه تودههاى عظيم ملت ايران نيست؛ حصار اين كشور و اين نظام، همين مردمند. آنچه كه غلط فهميدند، اين است كه خيال كردند با فشار تحريم، با زورگوئى در زمينهى مسائل بينالمللى و بازرگانى و توليد و غيره، خواهند توانست ملت ايران را به زانو در بياورند و عاجز كنند. اگر فكر ميكنند خواهند توانست اين پشتوانه را از جمهورى اسلامى بگيرند، اينجا را اشتباه كردهاند.
بله، ملت ايران در مقابل آنچه كه دشمن ميخواهد انجام دهد، دنبال تدبير خواهد بود. ملت ايران دنبال شكوفائى اقتصادى، رونق اقتصادى و رفاه كامل است؛ اما ملت ايران نميخواهد اين را از راه ذلت در مقابل دشمن به دست بياورد؛ اين را ميخواهد با نيروى خود، با عزم خود، با شجاعت خود، با پيشروى خود، با توانائى جوانانش به دست آورد؛ لا غير. بله، تحريم، فشار است، آزار است - شكى نيست - اما در مقابلهى با اين فشار و آزار، دو راه وجود دارد: ملتهاى ضعيف وقتى كه دشمن فشار آورد، ميروند در مقابل دشمن تسليم ميشوند، خشوع ميكنند، توبه ميكنند. اما ملت شجاعى مثل ايران بمجرد اينكه ديد دشمن دارد فشار مىآورد، سعى ميكند نيروهاى درونى خود را فعال كند، با قدرت و شجاعت از منطقهى خطر عبور كند؛ و همين كار را خواهد كرد. اين هم تجربهى سى سالهى ماست.
كشورهائى در همين منطقهى ما هستند و سى و چند سال در مشت آمريكا بودند، دولتهاشان نوكر و مطيع و فرمانبر آمريكا بودند؛ آنها كجا هستند؟ ملت ايران هم سى و چند سال در مقابل آمريكا ايستاده؛ ملت ايران كجاست؟ در مقابل سى سال فشار آمريكا، ملت ما از لحاظ پيشرفت علمى، پيشرفت اقتصادى، پيشرفت فرهنگى، آبروى بينالمللى، نفوذ و اقتدار سياسى، به جائى رسيده است كه در دوران رژيمهاى پهلوى و قاجار خوابش را هم نميديدند؛ نه مردم، نه مسئولان. ما تجربه كرديم، ما امتحان كرديم. سى سال ما در مقابل فشارهاى آمريكا ايستادهايم، اينجائيم؛ ملتهائى هم هستند كه سى سال تسليم آمريكا شدند و مراحل متعددى عقبند. ما بدى نديديم از ايستادگى، از مقاومت. مقاومت، نيروى درونى يك ملت را احياء ميكند و به فعليت ميرساند. همين تحريمهائى كه ميكنند، به كمك ملت ايران خواهد آمد و ملت ايران را به اذن اللّه و به حول و قوهى الهى به رشد و شكوفائى خواهد رساند. اين، نكتهى مهمى است.
خب، امسال شما ديديد در اين راهپيمائى، مردم چه كردند. نميشود گفت مردم از گرانى و مشكلات شكايتى ندارند؛ چرا، گرانى هست، مشكلات اقتصادى هست، مردم هم آن را لمس ميكنند - مخصوصاً طبقات ضعيف - اما اين موجب نشد كه مردم بين خودشان و نظام اسلامى فاصله بيندازند. مردم ميدانند كه آن دست قدرتمندى كه بتواند اين مشكلات را حل كند، نظام اسلامى است؛ آن اسلام عزيز و اسلام مقتدر و مسئولانى است كه به اسلام پايبندند؛ اينها ميتوانند مشكلات را برطرف كنند. تسليم شدن در مقابل دشمنان، مشكلى را برطرف نميكند.
نكتهى آخر: ما بعكس آنها، منطقى هستيم. مسئولين ما منطقىاند، ملت ما منطقىاند. حرف منطقى و كار منطقى را ما قبول داريم. آمريكائىها نشان بدهند كه زور نميگويند، نشان بدهند كه شرارت نميكنند، نشان بدهند كه در حرف و عملشان غير منطقى حرف نميزنند و عمل نميكنند، نشان بدهند كه به حقوق ملت ايران احترام ميگذارند، نشان بدهند كه در منطقه آتشافروزى نميكنند، نشان بدهند كه در مسائل ملت ايران دخالت نميكنند؛ آنچنان كه در فتنهى ۸۸ دخالت كردند، از فتنهگران پشتيبانى كردند، شبكههاى اجتماعى را در خدمت فتنهگران قرار دادند - يك شبكهى اجتماعى آن روزها ميخواست براى تعميرات تعطيل كند، گفتند تعطيل نكن؛ براى اينكه بتوانند روى فتنه و آتش فتنه اثر بگذارند! - اين كارها را نكنند، خواهند ديد جمهورى اسلامى يك نظام خيرخواه است؛ مردم، مردم منطقىاى هستند. راه تعامل با جمهورى اسلامى فقط اين چيزى است كه گفتيم و لاغير؛ از اين راه ميتوانند با جمهورى اسلامى تعامل داشته باشند. آمريكائىها بايد حسن نيت خودشان را اثبات كنند؛ نشان بدهند كه درصدد زورگوئى نيستند. اگر چنانچه اين را نشان دادند، آن وقت خواهند ديد كه ملت ايران پاسخ خواهد داد. شرارت نباشد، دخالت نباشد، زورگوئى نباشد، شناختن حقوق ملت ايران باشد، آن وقت جواب مناسب از طرف ايران داده خواهد شد.
يك نكته هم راجع به مسائل داخلى كشورمان عرض كنم، كه اين هم مسئلهى مهمى است. قضيهاى در مجلس پيش آمد؛ قضيهى بدى بود، قضيهى نامناسبى بود؛ هم ملت را ناراحت كرد، هم نخبگان را ناراحت كرد. بندهى حقير هم از دو جهت ناراحت شدم: هم خودم در مقابل اين قضايا احساس تأثر ميكنم؛ هم به خاطر ناراحتى مردم، انسان احساس تأثر ميكند. خب، رئيس يك قوه به استناد يك اتهامِ ثابت نشده و مطرح نشدهاى در دادگاه، دو قوهى ديگر را متهم كرد؛ اين كار بدى بود، اين كار نامناسبى بود؛ اينجور كارها، هم خلاف شرع است، هم خلاف قانون است، هم خلاف اخلاق است، هم تضييع حقوق اساسى مردم است. يكى از حقوق اساسى مهم مردم اين است كه در آرامش روانى و در امنيت روانى زندگى كنند؛ در كشور امنيت اخلاقى برقرار باشد. اگر يك فردى متهم به فساد است، نميشود به خاطر او انسان ديگران را متهم كند؛ حتّى اگر ثابت هم ميشد، چه برسد به اينكه ثابت نشده است، دادگاهى نرفته، محاكمهاى نشده. به استناد متهم كردن يك نفر، انسان بيايد ديگران را، مجلس را، قوهى قضائيه را متهم كند؛ اين كار درست نيست، اين كار غلط است. بنده فعلاً نصيحت ميكنم. اين كار، كار شايستهاى براى نظام جمهورى اسلامى نيست. آن طرف قضيه هم، اصل اين استيضاحى كه در مجلس انجام گرفت، غلط بود. خب، استيضاح بايد يك فايدهاى داشته باشد. چند ماه به پايان كار دولت، استيضاح يك وزير، آن هم باز با يك علت و دليلى كه مربوط به خود آن وزير نيست، چه معنى دارد؟ چرا؟ اين هم غلط بود. اين هم كه شنيدم در داخل مجلس كسانى حرفهاى نامناسبى بر زبان آوردند، اين هم غلط است. همهى اين قضايا، قضاياى نامتناسبى است با نظام جمهورى اسلامى؛ نه آن متهم كردن، نه آن برخورد كردن، نه آن استيضاح. دفاعى هم كه رئيس محترم قوه از خودش كرد، آن هم يك قدرى زيادهروى بود؛ لزومى نداشت.
وقتى ما همه با هم برادريم، وقتى دشمن مشترك جلوى روى ما هست، وقتى توطئه را مىبينيم، چه كار بايد بكنيم؟ تا امروز مسئولين در مقابل توطئههاى دشمن هميشه كنار هم ايستادهاند، حالا هم بايد همين جور باشد، هميشه هم بايد همين جور باشد.
من از مسئولان قوا و مسئولان كشور هميشه حمايت كردم؛ باز هم هر كسى كه مسئوليتى بر دوش دارد، بنده از او حمايت ميكنم، به او كمك ميكنم؛ اما اين كارها را نمىپسنديم؛ اين كارها متناسب با تعهدها نيست؛ با سوگندهائى كه خورده شده، مناسب نيست. اين ملت عظيم را ببينند؛ شايستهى اين ملت، رفتار ديگرى است. امروز مسئولان بايد همهى تلاششان را بكنند براى اينكه گرههاى اقتصادى را باز كنند، مشكلات را برطرف كنند. بنده سه چهار سال قبل از اين، در صحبت اول سال صريحاً به مردم و به مسئولين گفتم كه نقشهى دشمنان ملت ايران از حالا به بعد، بيش از همه، نقشهى اقتصادى است. خب، مىبينيد كه همين جور شد. هم دولت، هم مجلس، همهى نيرويشان را، همهى فكر و ذكرشان را متمركز كنند بر روى سياستهاى درست اقتصادى. چند سال قبل از اين، بنده دربارهى فساد اقتصادى، به رؤساى قوا نامه دادم. خب، با فساد اقتصادى مبارزه كنيد. به زبان گفتن كه مطلب تمام نميشود؛ عملاً با فساد مبارزه كنيد. هى بگوئيم مبارزه با فساد اقتصادى. خب، كو؟ در عمل چه كار شد؟ چه كار كرديد؟ اينهاست كه انسان را متأثر ميكند.
توقع بنده از مسئولين اين است كه حالا كه رفتار دشمن شدت پيدا كرده است، شما هم رفاقتهاتان را با هم شدت بدهيد و بيشتر با هم باشيد. تقوا، تقوا، تقوا، صبر، ميدان ندادن به احساسات سركش، ملاحظهى مصالح كشور، متمركز كردن همهى توان و نيرو براى حل مشكلات مردم و مشكلات كشور؛ اين توقع ماست. اميدواريم انشاءاللّه اين نصيحتِ خيرخواهانه و مشفقانه مورد توجه مسئولين محترم، بخصوص مسئولين بالا قرار بگيرد؛ به اين مسئله پايبند باشند.
اين را هم عرض بكنيم؛ اين حرفى كه من امروز زدم و از بعضى از مسئولان و سران كشور گلهگزارى كردم، موجب نشود كه حالا يك عدهاى راه بيفتند، بنا كنند عليه اين و آن شعار دادن؛ نه، بنده با اين كار هم مخالفم. اينكه شما يك نفر را به عنوان ضد ولايت، ضد بصيرت، ضد چه، مشخص كنيد، بعد يك عدهاى راه بيفتند عليه او شعار بدهند، مجلس را به هم بزنند، بنده با اين كارها هم مخالفم؛ اين را من صريح بگويم. اين كارهائى كه در قم اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. آن كارهائى كه در مرقد امام اتفاق افتاد، بنده با اينجور كارها مخالفم. بارها به مسئولين و كسانى كه ميتوانند جلوى اين چيزها را بگيرند، تذكر دادهام. آن كسانى كه اين كارها را ميكنند، اگر واقعاً حزباللّهى و مؤمنند، خب نكنند. مىبينيد كه تشخيص ما اين است كه اين كارها به ضرر كشور است، اين كارها به نفع نيست. با احساساتشان راه بيفتند اينجا، آنجا، عليه اين شعار بدهند، عليه آن شعار بدهند؛ اين شعاردادنها كارى از پيش نميبرد. اين خشمها را، اين احساسات را براى جاى لازم نگه داريد. در دوران دفاع مقدس اگر بسيجىها ميخواستند همين طور بروند يك جائى، طبق ميل خودشان حمله كنند، كه خب پدر كشور در مىآمد. نظمى لازم است، انضباطى لازم است، مراعاتى لازم است. اگر چنانچه به اين حرفها اعتنائى ندارند، آنها كه خب حسابشان جداست؛ اما آن كسانى كه به اين حرفها اعتناء دارند و مقيدند كه برخلاف موازين شرع حركت نكنند، بايد مراقبت كنند، از اين كارها نكنند.
البته ملت ايران به لطف الهى، به هدايت الهى، ملت بصيرى است. من به شما عرض بكنم جوانها ! آن روزى كه ما نيستيم و شما هستيد، بدانيد آن روز ملت ايران وضعش، افقش، زندگى مادى و معنوىاش، بمراتب از امروز بهتر خواهد بود. حركت ملت ايران به سمت روشنى است، افقها روشن است. ما يك قدرى بايد مراقب خودمان باشيم.
از خداوند متعال هم بايد كمك بگيريم؛ از ارواح طيبهى شهدا و روح مطهر امام هم بايد كمك بگيريم. انشاءاللّه دعاى حضرت بقيةاللّه الأعظم (ارواحنا فداه) شامل حال ما و شما بشود.
والسّلام عليكم و رحمةالله و بركاته
نظرات شما عزیزان:
.: Weblog Themes By Pichak :.