افشای راز جنایت خاموش از سوی عروس خشمگین
تاريخ : 3 / 6 / 1393برچسب:, | 6:15 قبل از ظهر | نویسنده : محمدرضا

پایگاه خبری عقاب نیوز :

عروس خشمگین که می‌دید نمی‌تواند از شوهرش طلاق توافقی بگیرد پرده از راز یک جنایت خاموش برداشت

این زن ادعا کرد خانواده همسرش مردی را به‌خاطر رابطه پنهان با خواهر شوهرش کشته‌اند.

ابتدای هفته گذشته زن جوانی با مراجعه به کلانتری ادعا کرد همسرش با همدستی پدر شوهر و برادر شوهرش مرد جوانی را سال91به قتل رسانده‌اند‎.

وی گفت:‎ من به‌خاطر اختلافاتی که با شوهرم دارم چند بار تقاضای طلاق توافقی داشتم ولی وی نپذیرفت و این اختلافات تا جایی پیش رفت که مجبور شدم به اینجا بیایم‎
عروس خانواده افزود:‎ دو سال پیش ماجرای رابطه پنهانی خواهر شوهرم با مردی به نام «محمد» فاش شد، خانواده همسرم  پس از زیر نظر گرفتن وی به خانه‌اش رفتند و با غافلگیر کردن مرد جوان وی را به بیابان‌های حسن‌آباد بردند و نمی‌دانم چه بلایی بر سرش آوردند، فقط می‌دانم از آن روز به بعد هیچ اثری از خواهر شوهرم نیست!‎
با ادعای زن جوان، مأموران مرد 46 ساله را به همراه دو پسرش دستگیر کردند و تحت بازجویی گرفتند ولی آنان سعی کردند با ادعاهای عجیب مأموران را گمراه کنند.‎
بدین ترتیب پرونده با دستور بازپـــرس «سپید نامه» از شعبه 10بازپرسی دادسرای امور جنایی در اختیار کارآگاهان اداره ویژه قتل قرار گرفت و آنان با تجسس‌های میدانی دریافتند دو سال پیش و در محدوده زمانی مشابه جسد سوخته مردی در بیابان‌های حسن آباد کشف شده بود و این در حالی بود که پدر و دو پسرش همچنان اظهار بی‌گناهی می‌کردند‎. این پدر و دو پسر در جلسه بازجویی پس از مشخص شدن تحقیقات و ردیابی‌های تلفنی به ناچار لب به اعتراف گشودند‎.
پدر خانواده گفت: مدتی بود به رفتارهای دخترم مشکوک شده بودم و احساس می‌کردم معتاد شده است بنابراین وی را زیر نظر گرفتیم تا اینکه روز جنایت وقتی دخترم در خانه ما مهمان بود پیامکی از سوی مرد جوان آمد که در آن نوشته شده بود  برگرد خانه تا باهم شیشه بکشیم.‎ وی ادامه داد: دخترم شوهر و یک بچه داشت، وقتی این پیامک را دیدم خونم به جوش آمد‌، گوشی من بیشتر وقت‌ها دست دخترم بود و این  را مرد نمی‌دانست. وقتی دخترم رفت با پسر بزرگم به  خانه اش رفتیم و محمد را همانجا گرفتیم و پس از بستن دست و پاهایش با خودروی خودش به سوی حسن آباد رفتیم تا گوش‌مالی‌اش بدهیم‎.
من رانندگی می‌کردم و پسرم در صندلی عقب نزد وی نشسته بود، در میانه راه ناگهان محمد از جایش بلند شد و به‌سوی من حمله کرد و با پیچاندن فرمان قصد متوقف کردن خودرو را داشت.  وقتی خودرو را نگه داشت متوجه شدیم وی نفس نمی‌کشد‎ خیلی ترسیده بودیم، به‌سوی بیابان رفتیم و زیر یک پل جسدش را برای اینکه شناسایی نشود به آتش کشیدیم و قرار شد به کسی هم نگوییم.

این مرد درخصوص نقش پسر دیگرش گفت: «تنها با یک پسرم این کار را انجام دادم و پسر دیگرم هیچ نقشی نداشته  و همراهمان هم نبود‎.پسربزرگ خانواده نیز گفت: من همسرم را تهدید  کردم اگر بخواهد حرف زیادی بزند وی را هم مانند آن جوان خواهیم کشت‎، فکر نمی‌کردم پیش پلیس برود‎ و ما را لو بدهد.


پدر خانواده‎ در زمینه سرنوشت دخترش گفت: از مرگ آن مرد پیشمان نیستم زیرا وی دخترم را معتاد  کرده بود،‎ بعد از آن دیگر دخترم را ندیدم و نمی‌دانم کجا رفته و از آن زمان به بعد ناپدید شده و فراری است.

 



این صفحه را به اشتراک بگذارید

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: